وقتی تو آمدی و دستت را به سویم دراز کردی ، گفتم
از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی
از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی
از محبت ؟ : عشق
از دوستی ؟ : صداقت
از بهار ؟ : طراوت
از سفر ؟ : انتظار
از جدایی ؟؟؟ : ....
باز هم گفتم جدایی ؟ سکوت تو مرا شکست و به گریه انداخت .
به چشمانت نگاه کردم و گفتم بگو ...
تو آغوش به رویم گشودی و گفتی :جدایی ، هرگز ... بی تو من میمیرم
love me...
ما را در سایت love me دنبال می کنید
برچسب : تنهايي, غم, غصه, غمگين, عاشقانه, گل تنهايي, نویسنده : raha raha15 بازدید : 450 تاريخ : جمعه 28 تير 1392 ساعت: 5:55